تعریف ایمان در تشیع از زبان دکتر علی شریعتی

   

اجرا - و بنا به اصطلاح عمل به جوارح - را نیز می افزایند، که اصل “ اصالت عمل “ است. یعنی همچنان که در فلسفه “ اگزیستانسیالیسم “، اصل “ پراکسیس “ مطرح است، عمل، ایجاد کننده واقعیت و حقیقت است، و بی عمل، اعتقاد و عدم اعتقاد به چیزی، مساوی است. بی عمل، مؤمن بودن، مساوی است با کافر و منکر بودن. زیرا به قول “ رگریه “ - یکی از منتقدین هنر اگزیستانسیالیسم -: “ هنرمندان بزرگ در آثاری که بوجود نیاورده اند، با بی هنران مساویند. مثلاً فردوسی و مولوی که در به وجود آوردن شاهنامه و مثنوی، هنرمند و شاعرند، در آثاری که به وجود نیاورده اند، با دیگران - حتی کسانی که از خواندن و نوشتن نیز عاجزند - مساویند، و این در ذهنیت ماست که چون در کار خلق و آفرینش هنری هم نیستند - عمل نمی کنند - هنرمند و شاعرشان می خوانیم. روشنفکر مترقی و آگاهی که می داند و عمل نمی کند، با منحط جاهل خواب آلودی که نمی داند که عمل کند، مساوی است. کسی که تمام مسائل اجتماعی را دقیق و عالمانه تحلیل می کند، اما از تعهد هر مسئولیت اجتماعی سر باز می زند، به اندازه کسی که اصلاًَ نمی داند جامعه چیست، ارزش وجودی دارد، زیرا که “ بد “ و “ خوب “ ، “ ایمان “ و “ کفر “ و “ شیعه بودن “ و “ شیعه نبودن “، بعد از عمل است که تحقق می یابد. دانشمندان شیعه، با این اصل اضافی - اصالت عمل - نشان می دهند که بینش اصلی شیعی، تا چه حد برای مسئولیت، اصالت قائل است. اصالتی که در ذات “ شیعه بودن “ نهفته است، نه وظیفه ای که هر فرد پس از شیعه بودنش باید انجام دهد. مسئولیت بحث اساسی ای که در جهان امروز مطرح است، مسأله مسئولیت را بیش از آنچه که ما در فارسی از این کلمه می فهمیم، ارزش و تعمق بخشیده است. اصل اعتقاد به اصالت “ مسئولیت “ یا “ آزادی هنرمند “، بزرگترین تصادم میان دو قطب فکری جهان را - در شرق و غرب - سبب شده است. آیا هنرمند کسی است که ارزش های مجرد هنری را آنچنان که خود می گزیند، و بر اساس ملاک هایی که خود می پسندد، خلق می کند؟ و یا هنرمند، آفریننده و خلاقی است که پیش از اصالت دادن به اثر هنری خویش، خود را مسئول انجام تعهدی می داند، و اثرش را وسیله ای برای رسیدن به هدفی که رسالت خویش می شمارد؟ این دو تعریف، دانشمندان و متفکران، بخصوص هنرمندان و نویسندگان جهان را به دو قطب متضاد تقسیم کرده است. و اصل “ هنر برای هنر “ را در برابر “ هنر برای انسان - و برای ترقی و نجات و آزادی انسان و اجتماع - “، نشانده است. آیا “ علم “ بخاطر خود علم است یا بعنوان وسیله ای در خدمت نیاز انسان ها، توده های مردم و جامعه بشری؟ آیا کسی که توانست اثری پدید آرد که احساسی برانگیزد، و با عناصر کلام قطعه زیبایی بسازد، شاعر است؟ یا شاعر کسی است که تمام قدرت های بیان را به کار می گیرد، تا انسان ها را در نیل به هدف ها - و آگاهی بخشیدنشان به زندگی و احساس، و مسئولیت ها و ناهنجاری های سرگذشت و سرنوشتشان - یاری کند؟ کدام یک از این ها واقعیت است؟ از قول “ نیچه “ در یک جمله می گویم: “ هنر برای هنر “، “ علم برای علم “ و “ شعر برای شعر “، فریبی است برای پوشاندن “ نعش بودن “ هنرمند یا دانشمند و - آبرومندانه - جلوه دادن گریزش از تعهد مسئولیت های اجتماعی!

تعریف ایمان در تشیع دانشمندان شیعه، در تعریف ایمان، غیر از ایمان به قلب و اقرار به زبان،

 شرط عمل و 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد